با تقویت اقتصاد مقاومتى بر بحران‏‌هاى خطرناک پیش رو غلبه کنیم‏

ارسال شده در: آرشیو | ۰

تصویر یادداشت

 

دو تحول مهم بین‌المللى که در اقتصاد دنیا افتاده و در حال افتادن است و هم دو تحول مهم داخلى. یک نگاه کوچک به وضعیت اقتصاد کلان‌مان، چالش‌هاى مهمى که اقتصاد ما با آن روبه‌روست و مسیرهاى برون رفت از دو نگاه؛ یکى نگاه حاکم بر دولت و یکى گفتمان اقتصادى انقلاب اسلامى.

*    دو تحول مهم در اقتصاد دنیا
دو تحول مهم بین‌المللى در اقتصاددنیا دارد اتفاق مى‌افتد یکى این است که چین تقریبا از ۲۰۱۴ تولید ناخالص داخلى واقعى‌اش از آمریکا جلوتر رفته و الان ابرقدرت اقتصادى دنیا محسوب مى‌شود و به‌تدریج جاى آمریکا را مى‌گیرد؛ از نظر ارزش واقعى تولیدش. آخرین بارى که این اتفاق افتاد که یک ابرقدرتى جاى ابرقدرت دیگر را گرفت، در قرن بیستم اتفاق افتاد که جنگ جهانى رادر پى داشت. البته آن موقع سازمان‌هاى بین‌المللى اینقدر محکم نبود اما بالاخره این‌که یک ابرقدرتى جایگاهش را از دست بدهد حداقل یکسرى تکان‌هاى بزرگ در اقتصاد دنیا اتفاق مى‌افتد.
اتفاق مهم دیگر در عرصه بین‌الملل در اقتصاد دنیا که براى ما هم مهم است، این است که سازمان جهانى تجارت و اقتصاد جهانى بعد از آمدن ترامپ هم مبانى نظرى‌اش و هم در عمل زیر سؤال رفته و کلاً دچار مشکل اساسى شده است. آمریکا که WTO را درست کرد بنایش بر این بود که چون من قدرت بین‌المللى هستم و پول بین‌المللى را دارم و تولیدملى من با کشور دوم فاصله زیادى دارد، مى‌توانم با قدرتى که دارم هر کسى را بخواهم بکشم و ببرم بالا تا او بتواند رشد کند بر اساس همین دکترین اقتصادى، آمریکا بعد از جنگ جهانى دوم از ژاپن و اروپاى غربى خیلى کالا وارد کرد و از کره جنوبى تا حدودى. اما بعد از این‌که ترامپ آمد گفت این‌که نشد! اقتصادآمریکا دارد جور رفاه بقیه کشورها را مى‌کشد و بقیه کیفش را مى‌کنند که به آمریکا صادر مى‌کنند ولى ما زیرساخت‌هاى مان خراب شده و آمریکا ضعیف شده است و چین آمده جاى ما را گرفته، دیگر من این کار را نمى‌کنم، هر کسى مى‌خواهد صادرات کند به آمریکا، باید بیاید در آمریکا تولید کند یا باجش را بدهد به آمریکا، دیگر من قواعدى که در نفتا داشتم که مکزیک و همسایه‌هاى شمالى و جنوبى‌ام را دستشان را گرفته بودم، یا تعهداتم به اروپا را که دستش را گرفته بودم؛ دیگر بازى تمام شد و مى‌خواهم به خودم برسم. ضمنا از داخل هم آمریکا آنقدر دیگر جان ندارد دیگران را بکشد.
*    دو تحول اقتصادى مهم در داخل‌
در داخل هم دو تحول مهم اتفاق افتاده، یکى این‌که الان بیش از هر زمانى در تاریخ اقتصاد ایران دانش‌آموخته بیکار داریم که هم یک ظرفیت مثبت مى‌تواند باشد و هم یک خطر بزرگ.
نکته دومى که در اقتصاد ایران اتفاق افتاده این است که تیم لیبرال سرمایه‌دارى که سال‌هاى سال بر اقتصادایران حاکم بوده و همیشه از پشت پرده نظرهایش را به دولت تحمیل مى‌کرد و وقتى ناکارآمدى‌اش اثبات مى‌شد، ناکارامدى را گردن دیگران مى‌انداخت و مى‌گفت دیدید به توصیه ما گوش ندادید، در زمان خاتمى به خاتمى گفتند شما چپ‌ها را راه دادید کار خراب شد، در زمان احمدى نژاد با این‌که نظراتش حاکم بر دولت بود اما کاسه و کوزه‌ها را شکاند سر حزب‌اللهى‌ها و سر اصولگراها ناکارآمدى احمدى نژاد. این تیم برخلاف گذشته که همیشه از پشت پرده اقتصاد را هدایت مى‌کرد، الان ۴ سال است که عملا و رسما فرمان اقتصادایران را در دست دارد و ناتوانى‌اش علنى شده و همه فهمیده‌اند که لیبرال‌هاى اقتصادى در عمل ناکاراهستند و نمى‌توانند مشکلات اقتصاد ایران را برطرف کنند. روشن شد ناتوان هستند. تیم اقتصاد دولت فعلى ۳سال پیش مى‌گفتند از رکود خارج مى‌شویم، نشدیم، دروغ گفتند که خارج شدیم. همین درباره چین، آن‌ها چنین القا مى‌کردند که چین و کره جنوبى به‌دلیل این چین و کره‌جنوبى شدند که به جهان سرمایه‌دارى پیوستند در حالى که مطالعات جدید نشان مى‌دهد اتفاقا اینطور نیست چین، اگر چین شده با همین اصول کمونیستى‌اش چین شده، نه به این دلیل که لیبرال شده. کره جنوبى از آن بدتر، من سال ۶۹ وارد دانشکده اقتصاد شدم اولین چیزى که به ما گفتند این بود که کره جنوبى، کره‌جنوبى شده به‌خاطر این‌که آمریکا مى‌خواسته این‌را ویترین خودش کند در مقابل شوروى که همه بفهمند آمریکایى شدن یعنى چه. در حالى که الان ثابت شده کره جنوبى اولاً رشدش در زمان اقتصاد لیبرالیستى نبوده؛ در زمان دولت آزاد نبوده، در زمان دولت کودتا و حکومت نظامى‌ها بوده؛ ثانیاً مبانى رشدش مبتنى بر داخل بوده و مبتنى بر دستیابى به تکنولوژى و خلاصه! این لیبرال سرمایه‌دارهاى ایرانى هم مشخص شده در ۴ سال گذشته هر تلاشى که کردند ناموفق بودند و هم دروغ مى‌گفتند درباره چین درباره سرمایه گذارى خارجى، درباره فتح الفتوح برجام و… روشن شد که این‌که مى‌گفتند این‌کلید مى‌تواند قفل را باز کند روشن شد توانش را ندارند. منتها نشان دادند و اعلام کردند رسوایى تاریخى این‌ها دیگر به توان ما بستگى دارد که بتوانیم ثابت کنیم و نشان دهیم این‌ها مفتضح شده‌اند.
*    آخرین وضعیت رشد اقتصاد ایران‌
درباره رشد اقتصاد ایران، مرکز آمار و بانک مرکزى مى‌گویند سال ۹۵ بعد از چند سال رکود یک رشد ۲ رقمى را تجربه کرده ایم. مرکز آمار مى‌گوید ۱۱ درصد و بانک مرکزى مى‌گوید ۱۲ درصد که البته عمده‌اش نفتى است، ۲ – ۳ درصد یا حداکثر ۳ – ۴ درصد غیرنفتى است. این هم هست که مرکز پژوهش‌هاى مجلس مبتنى بر مطالعات مبتنى بر محاسبه و داده و نه بر اساس حدس و گمان، مى‌گوید رشد ما ۷٫۳ درصد است و بانک جهانى و صندوق بین‌المللى پول هم‌گویند رشد ما ۳ تا ۴ درصد است. اما آنچه مسلم هست تا حدودى اقتصادمان از رکود دارد خارج مى‌شود که تولید نفت‌مان دلیل اصلى این ماجراست که ۸٫۳ میلیون بشکه در روز شده که رسیدیم به ظرفیت اول دهه ۹۰ در واقع الان تولیدنفت ایران معادل سال ۹۰ شده است. این رشد غیرنفتى مان بعضى‌هایش رشد مثبت خوبى است بعضى از اجزاى اقتصاد مثل صنعت غذا رشد خوبى دارد، دارو، شیمیایى، پتروشیمى رشدهاى بالایى دارند. اما بعضى جاها که کاربر هم هستند مثل پوشاک منفى ۴۸ درصد بوده سال ۹۵، ماشین‌آلات منفى ۵۰ درصد بوده، الکترونیک منفى ۴۳ درصد بوده، این نشان مى‌دهد یا ارزش محصولشان ارزان شده یا میزان تولید واقعى شان کم شده یعنى حجم تولیدشان کم شده یعنى تعطیل شده‌اند. چوب و مبل منفى ۳۷ درصد، این اعداد یعنى بعضى صنایع مهم کاربر ما به‌شدت دچار رکود هستند، ساختمان هم خیلى منفى است، این اتفاقات که مى‌افتد اخیرا در اراک یا شهرک‌هاى صنعتى اطراف شهرهاى بزرگ ما، در واقع نتیجه و نشانه این اتفاقاتى است و رشدهاى خیلى خیلى منفى دارند.
*    ابرچالشهاى اقتصاد ایران از نظر دولت‌
چند شخصیت دولتى مدعى هستند ما با چند ابرچالش مواجه هستیم. دولت که مغز متفکرش آقاى نیلى هست، معتقد است ابرچالش ما این‌ها هستند، در درجه اول بیکارى، یک بیکارى خیلى شدید داریم که دانش‌آموخته‌ها سهم بالایى در آن دارند، چون دانش‌آموخته‌هاى ما فرض بر این دارند که باید بیایند بروند پشت میز و کار کارشناسى بکنند که اینقدر میز هم دولت ندارد، بخش خصوصى هم امکان جذب این‌ها را ندارد. مشکلى که ما داریم این است که تعریف بیکارى، چون تعریف دقیقى نیست عددهایى که مى‌گویند خیلى قابل خدشه است آنچه مسلم هست نرخ بیکارى ما بالاى ۱۰ درصد است، ۱۲، ۱۳ درصد است منتها این ۱۲، ۱۳ درصد مبتنى بر این هست که یک نفر یک ساعت در هفته کار کند، نرخ بیکارى که یکى بیکار هست یا نه عددش خیلى تکان دهنده است. صحبت از چندین میلیون دانش‌آموخته بیکار همین الان هست که وجود دارند.
دولت معتقد است چالش ما یکى بیکارى است، دوم آب است، چالش مهم دیگر ما محیط زیست است، صندوق‌هاى بازنشستگى است که ورشکسته هستند و دولت ناچار است پول نفت را جارى کند و بریزد در صندوق‌هاى بازنشستگى، مشکل ابرچالش دیگر ما بانک‌هاست و ششمین ابرچالش ما بودجه است که بودجه تراز نمى‌شود و بخش عمده‌اش هزینه جارى مى‌شود و کار عمرانى عملا نمى‌توانیم بکنیم. بودجه تراز نمى‌شود یعنى این‌که پولى که دولت دارد همه‌اش ناچار هست خرج کارمندها و آموزش‌پرورش و رفاه و… بکند و عملا ناچار است به‌طور مصنوعى یا صورى بودجه را تراز کند کارهایى نظیر قرض گرفتن از آینده. این‌ها ابرچالش اقتصادى است از نظر دولت.
*    ابرچالشهاى اقتصاد ایران از نظر گفتمان انقلاب اسلامى‌
منظورم از چالش مشکلى هست که به آسانى حل نشود؛ مشکلى که کهنه شود و مسؤول و متولى نتواند حل کند.
از نگاه ارزشى ما علاوه بر این موارد، یک سرى ابرچالش‌هاى دیگر هم داریم. یک چالش خیلى مهمى که دولت به آن بى اعتناست این است که ربا در اقتصاد ما تقریباً جا افتاده و نهادینه شده، حرف مراجع زمین مانده درباره این‌که قراردادهاى بانک‌ها صورى هست و سود دیرکرد مى‌گیرند و یک طورى پولى که در جیب ملت هست همه آلوده به رباست، چون از این سیستم آلوده بانک‌ها مى‌گذرد.
یک ابرچالش خیلى مهم دیگر که باز دولت به آن‌بى‌اعتناست این است که کسب حلال خیلى سخت و در بعضى مشاغل غیرممکن شده است، یعنى الان در تهران کسى بخواهد برج بسازد، بخواهد پاساژ بسازد تقریبا بدون رشوه غیرممکن است. در خیلى از کسب‌وکارهاى دیگر هم کارخانه و کار بزرگ بخواهید بزنید ناچار هستید رشوه بدهید یا یک طورى قانون را زیر پا بگذارید.
چالش خیلى مهمى که باز از نگاه ما وجود دارد این هست که سرمایه اجتماعى به‌شدت آسیب دیده است به‌معناى این‌که اعتماد عمومى به همدیگر و حکومت از بین رفته و به‌شدت آسیب دیده. بعد از فتنه ۸۸ وضع سرمایه اجتماعى خیلى خراب شد و بعد از آن با وجود شبکه‌هاى اجتماعى که هر روز دروغى جدید به‌وجود مى‌آورند و حکومت هم غافل از این شده که جواب بدهد، سرمایه اجتماعى افت بیشترى کرده است. وقتى سرمایه اجتماعى کم بشودانگیزه کارگرها براى کارکردن کم مى‌شود؛ اگر بتوانند بدزدند، مى‌دزدند، اگر بتوانند یک طورى پیچى را شل ببندند، این کار را مى کنند. یعنى هیچ جوره دل نمى‌بندند به کار و هر کسى مى‌گوید همه که از بالا مى‌خورند پس من براى چى زحمت بکشم؟ طبعا با کاهش سرمایه اجتماعى، بهره‌ورى هم به‌شدت مى‌آید پایین. این یک چالش مهم دیگرى هست که دولت به آن‌بى‌توجه هست.
چالش دیگر ما این هست که تولید مولد، تولیدى که اشتغال ایجاد کند در کشور ما خیلى خیلى سخت شده، چون تولید غیرمولد، تجارت و واردات، سودآورى‌اش بیشتر است. الان در خیلى از کارهایى که عرض کردم، منفى هست. مثل پوشاک، مثل چوب و مبلمان، مثل ماشین‌آلات، الکترونیک به نفع کارخانه‌دار هست که کارخانه‌اش را تعطیل کند و برود نمایندگى چین، ترکیه، تایوان بشود.
یک ابرچالش مهم دیگر مسأله فساد هست. این‌که چقدربى‌حیا شده‌اند مفسدان و حکومت هم نسبت به آن‌ها یک طورى کنترل از دستش خارج شده و در نهایت چالش مهم دیگر ما این هست که دولتى داریم که‌بى‌عمل هست در مقابل بقیه چالش‌ها، دولت‌بى‌عمل یعنى فکر مى‌کند من وظیفه‌اى ندارم و من باید کنار بکشم تا دست نامرئى بیاید کار کند، در مرکز پژوهش‌ها یک مطالعه‌اى انجام دادیم در سال‌هاى گذشته و نتیجه‌اش این هست که در کشورهاى موفق مطالعه کردیم که چى شد موفق شدند، همه کسانى‌که موفق شدند دولت در آن وظیفه هدایت اقتصاد را به قوت انجام داده، یعنى اقتصاد را را شدید مقررگذارى کرده و اصلا به چیزى به اسم دست نامرئى اعتقاد نداشته‌اند برعکس دولت ما که تصور مى‌کند بکشد کنار درست مى‌شود آن‌جا نکشیده کنار بلکه آمده جلو از نظر بانک، هدایت اعتبارى کرده یعنى گفته به کى وام بدهید و به کى وام ندهید و بقیه جاها را رفته کانالیزه کرده تا پول وارد تولید شود، و تولید هم صادر شود. سیاست‌گذارى جدى کردند و محکم قانون گذاشتند. ما هرچه به دولت مى‌گوییم چرا وارد نمى‌شوى، این وضع ترافیک هست خب! کارت سوخت را انجام بده، خب! این بانک‌ها را چرا رها کردى، مى‌گوید حرف اشتباهى که‌زنند مبتنى بر سیاست‌هاى کلى مى‌گویند بانک‌ها باید خصوصى باشند و بانک هم یک بنگاه هست و باید سود ببرد. خلاصه! این چالش‌هاى ما از ابرچالش مورد نظر دولت مهم‌تر و ریشه‌اى تر هستند. چون تا سرمایه اجتماعى درست نشود، تا فساد درست نشود، تا دولت وارد میدان نشود و درست سیاست‌گذارى نکند، تا ربا برطرف نشود، تا این حرام‌خوارى در مردم درست نشود، بقیه چالش‌ها که دولت معتقد است وجود دارد، حل نخواهد شد.
*    راه برون رفت از نظر دولت و گفتمان اقتصادى انقلاب اسلامى‌
نکته دیگر این است که چطور از این گرفتارى‌ها برویم بیرون؟ نگاه دولت با گفتمان اقتصادى انقلاب اسلامى یک زاویه قابل ملاحظه‌اى دارد. دولت مى‌گوید پول نداریم پس ناچاریم هرچه بیشتر نفت بفروشیم و هرچه بیشتر سرمایه‌گذارى مستقیم خارجى بیاوریم. اگر سرمایه‌گذارى خارجى بیاوریم پس باید با دنیا درنیفتیم و هرچه گفتند بگوییم باشد، اگرنه سرمایه خارجى نمى‌آید و بدبخت مى‌شویم. دارند مدام این‌را القا مى‌کنند. این چالش‌ها، چالش‌هاى مهم‌ترى هستند که اگر این‌ها حل شوند، بقیه هم قابل حلند؛ این‌ها حل نشود آن‌ها هم حل نمى‌شوند. این‌که دولت نمى‌تواند مشکل آب، بیکارى و بانک‌ها را حل کند، به‌دلیل این است که معتقد هست دست نامرئى درست خواهد کرد؛ معتقد هست باید مقررات‌زدایى کند. برعکس؛ ما مى‌گوییم باید مقررات بگذارى و نباید مقررات را حذف کنى. نکته دیگر این هست که درباره مسیر برون رفت از این چالش‌ها دولت معتقد است نفت هرچه بیشتر بفروشیم و سرمایه‌گذارى خارجى هرچه بیشتر بیاوریم و اگر سرمایه‌گذار بیاوریم باید با دنیا درنیفتیم و با آمریکا و اروپا دوست باشیم و بچه مثبت و هنجارپذیر در نظام بین‌الملل باشیم و مدام سرکوفت مى‌زنند که شما مى‌روید اینطرف و آنطرف دخالت‌کنید باعث مى‌شود آن‌ها سرمایه خارجى نیاورند و ما بچه بدى بشویم و معتقد است وقتى سرمایه خارجى بیاید، فن‌آورى مى آید و وقتى فن‌آورى بیاید مشکل بیکارى حل مى‌شود. در واقع ته ماجرایى که دولت ترسیم مى‌کند ایران ۱۳۵۵ هست، آن زمان چه خبر بود؟ سرمایه خارجى زیاد مى‌آمد و جاده کرج کارخانه‌هاى آمریکایى و ژاپنى بود، شورلت، کاترپیلار، هرچه برند خوب بود در جاده کرج و اطراف شهرهاى بزرگ مونتاژ مى‌کردند و بچه‌ها سر کار بودند. اما این یک اقتصاد وابسته است، اقتصادى که با اقتصاد مقاومتى فاصله دارد.
نگاه گفتمان اقتصادى انقلاب اسلامى رتبه چگونه هست به موضوع؟ نگاه و گفتمان اقتصاد مقاومتى. مسیر برون‌رفت را چه مى‌داند؟ مى‌گوید سرماى گذارى خارجى خوب است اما همه کار نیست، باید راه‌حل ما از درون بجوشد، باید ما از منابعى که دست مردم هست، این پول‌هایى که دست مردم هست و وارد تولید نمى‌شود باید محیط کسب و کار خوب درست کنیم تا پول‌ها به سمت تولید هدایت شود باید بقیه مسیرهاى موازى تولید را ببندیم با انواع و اقسام قانون گذارى و باید تلاش کنیم براى تولید فن‌آورى. باید در مراکز دانش‌بنیان و پژوهشگاه‌ها سرمایه گذارى کنیم تا به فن‌آورى روز دنیا دست پیدا کنیم، نه این‌که از خارج بیاوریم چون فن‌آورى چیزى نیست که انتقال پیدا کند، فن‌آورى چیزى هست که به دستش بیاوریم، گرفتنى نیست، فن‌آورى که مى‌دهند فن‌آورى دیروز هست، فن‌آورى روز آن هست که ما بتوانیم به دستش بیاوریم و به دانش روز دنیا دست پیدا کنیم.
شما نگاه کنید به سهم کارگر و فن‌آورى و سرمایه و مدیریت از تولید. نگاه اقتصادمقاومتى این هست که رشد باید از درون بجوشد، تا برسیم به صادرات فن‌آورى، این صادرات فن‌آورى یعنى چه، سهم عوامل تولید، کارگر، سرمایه، فن‌آورى و مدیریت از تولید این‌طورى هست که کمترین سهم براى کارگر هست و بیشترین سهم براى فن‌آورى هست، نگاه حاکم بر دولت این هست که ما برویم بچه خوبى باشیم تا سرمایه خارجى بما بدهند بیاورند و پول بدهند و ما را و بچه‌هاى ما را استخدام کنند. این نگاه یعنى از فرصت تولیدى شماحداقل سهم تولید نصیب ما مى‌شود، نگاه گفتمان مقاومتى این هست که ما باید فن‌آورى به دست بیاوریم و فن‌آورى را صادر کنیم تا پولدار و مرفه و قوى شویم، گفتمان اقتصاد مقاومتى از این زاویه متاسفانه کم به جامعه منتقل شده. همه از اقتصاد مقاومتى صرفه‌جویى و ریاضت و این‌ها را تصور مى‌کنند در حالى که اصل ماجراى اقتصاد مقاومتى این است که تلاش کنید تا پولدار و مرفه و قوى شوید.
در انتخابات مجلس چقدر گفتند سر همین‌ها و همه هم گفتند، در ریاست جمهورى گفتیم اما باز مردم مى‌گویند همین چون آزادى اجتماعى به ما مى‌دهد، شما نگاه مى‌کنید طرف خودش کانال در شهردارى دارد مى‌رود عمل مى‌کند در صادرات همینطور، ولى وقتى مى‌آید صحنه بالاخره راه‌حل اساسى این هست که ارکان دولت باید با هم همسو شوند، اگر اینطور نشود هزار بار هم دیگران بگویند هیچ اثرى نخواهد داشت، این یک واقعیت است. باید کارى کنیم افکار عمومى بیاید کسانى را انتخاب کند که رویکردشان اقتصاد مقاومتى باشد. یعنى کارکرد سیاسى ما باید طورى باشد چه بکنیم براى این، به نظرم این‌را هم باید بحث کنیم.
*    جمع بندى‌
این چالش‌هایى که عرض شد هم چالش‌هایى که دولت مى‌گوید و هم چالش‌هاى ما که ریشه‌اى تر هست، اگر همچنان دولت دست روى دست بگذارد بیکارى ما در حال بحرانى شدن است، یعنى بیکاران بالاخره مى‌ریزند تو خیابان. این چالش بانک‌ها که با افزایش سود و پول بیشتر دادن، شاید به نسبت سال‌هاى قبل کمتر سود مى‌گیرند اما نسبت به واقعیت اقتصاد دارند خیلى خیلى سود مى‌دهند در واقع دارند خودشان را مى‌برند زیر آب به‌دلیل این‌که از سال ۹۰ تا حالا منابع را گذاشته‌اند روى مسکن و پاساژ و ساختمان‌هایى که الان قیمتش آمده پایین و مستهلک شده و در نتیجه با پول زیادى دادن و بالا نگه داشتن نرخ سود، پول‌هاى مردم را جذب خودشان کردند و این ورشکستگى را به عقب‌تر مى اندازند. این پول‌هاى سنگین که از مردم در بانک‌ها هست، نمى‌تواند وارد اقتصاد شود، بالا نگه داشتن و مدام عقب انداختن و منفجر شدن این بمب بانکى هم این هست که دولت اعلام کند مثلا آن‌هایى که کمتر از ۱۰۰ میلیون دارند مى‌توانند پول‌هایشان را بردارند و آن‌هایى که ۱۰۰ تا هزار میلیارد دارند، ۸۰ درصد پول براى خودشان هست؛ بالاى هزار میلیارد ۵۰ درصد پول براى خودشان هست. یک طور مدیریت این ورشکستگى. خلاصه! ورشکستگى قطعى است منتها این‌که کى اتفاق بیفتد بستگى دارد دولت چقدر بتواند درست مدیریت کند. بحران بیکارى هم روز به روز بدتر مى‌شود و خدایى نکرده به خیابان هم بر اثر دیدن تبعیض و این‌که ژن خوب‌ها استفاده مى‌کنند، ممکن است. خلاصه! جوان امروز تا حدودى مى‌تواند تحمل کند، گرسنه باشد و خواهرش برود در خیابان، بالاخره یک روزى منفجر مى‌شود. لیبرال‌ها به ما قبولاندند که چین، چین شد به‌دلیل این‌که لیبرال شد، اقتصادش آزاد شد. در حالى که اینطور نیست. اقتصاد چین خیلى خیلى برنامه‌ریزى شده است، به‌معناى این‌که دولت کاملاً حاکم بر اقتصاد است. اصلا لیبرال نیست، آزاد هست، آزاد به‌معناى این‌که کسى مى‌تواند بیاید سرمایه‌گذارى کند اما هدایت شده، دولت‌گوید کجا چى سرمایه‌گذارى کن و چى بفروش، دولت هست که مالک همه بانک‌هاى اصلى هست و مى‌گوید بانک به کى وام بدهد به کى ندهد. این‌را به دروغ متاسفانه تیم لیبرال حاکم بر دولت به ما القا کرده، به‌دلیل این‌که با غرب پریدند، موفق شدند. مطالعات جدید هم داخلى و هم بین‌المللى نشان مى‌دهد اصلاً اینطور نیست، دروغ به ما گفتند و اینطورى نیست که چین به‌دلیل آزادى موفق شده، چین موفق شده به دلایل دیگر که خیلى پیچیده است.
یک کار مطالعاتى انجام شد در ستاد اجرایى فرمان حضرت امام درباره اقتصاد مقاومتى در دنیا، این مطالعه روى ۱۴۱۵ تا از کشورهایى که الان وضع‌شان خوب است و قبلا وضع‌شان خوب نبود و الان در حال توسعه هستند، مثل تایلند، انجام شد. تایلند یکى از عمده منبع درآمدش همان گردشگرى بود و کشورهاى غربى مثل ایتالیا، ژاپن، چین، کره‌جنوبى، همه این‌ها را با ارقام آورده مقایسه‌اى با یک روند زمانى قبل از رشد و بعد از توسعه این‌ها را مقایسه کرده که این‌ها مشخصاً بر مبانى اقتصاد مقاومتى کار کردند که به اینجا رسیدند و این در یک جلسه‌اى که یک سال و نیم هست دولت با یک مقام عالى‌رتبه دارند آن‌جا آقایى خوانده بودند و نسخه‌اى از این‌را به دولت مى‌دهند و مى‌فرمایند این‌را بروید عمل کنید و این مشکل ما را حل مى‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *