غدیر در کلام حضرت زهراعلیهاالسلام و سیره اهل بیت علیهم السلام
مقدمه
هفتاد روز از حادثه بسیار مهم و تاریخى غدیر خم گذشته بود که رسول مکرم اسلام صلى الله علیه و آله و سلم دیده از جهان خاکى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملکوت عروج کرد. ارتحال پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ایجاد کرد. بار مصیبت چنان سنگین شد که بسیارى در حیرت فرو رفته و از خود بی خود گشتند و از تصمیمگیرى مناسب و شایسته باز ماندند. جمعى نیز که از قبل خود را آماده چنین روزى کرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ایجاد گرد و غبار، مناسب یافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره امیدى که در غدیر خم طلوع کرده و آرامبخش دلهاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از دیدگان کم فروغ، محو شد. در میان ظلمت ارتحال آفتاب، شبپرهها به تکاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانهاى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز کردند؛ غافل از آن که نور خدا با آن دسیسهها خاموش شدنى نیست.
گر چه در این حمله و هجوم، آتش به کاشانه تنها یادگار رسول خدا صلى الله علیه و آله افتاد، و گل محمّدى صلى الله علیه و آله و سلم مظلومانه در پشت در، پرپر گشت، سینه دریایىاش شکافت و پهلویش بشکست؛ اما در عین حال، او، قدِ خمیده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولایت آویخت و با تمسک به حبل الله المتین و با صلابت و شهامتى بىنظیر از حقانیت امیرمؤمنان علیهالسلام سخنها گفت، و از غربت او نشانها داد.
زهراى اطهرعلیهاالسلام دفاع جانانهاى از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نمود و در این راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر کشید و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد؛ ولى این دفاع نیز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هالهاى از غربت و مظلومیت قرار گرفت و آن گونه که سزاوار بود به شیعیان وى نیز منتقل نشد.
به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانى و پر تنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانهاش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.
از جمله محورهایى که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلب توجه مىکند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حد امکان از منابع کهن و معتبر حدیثى و تاریخى جمع آورى و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مىرسد:
۱٫چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟
۲٫چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟
چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟
چه ویژگىهایى در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟
دلایل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:
۱٫حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیکترین نسبت را با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود که نسل پاک نبوى از طریق او ادامه مىیافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم نسبت به این دختر، حاکى از شخصیت ممتاز او بود و سفارشهاى مکرر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالى بود و سنگینى بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس مىکرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، براى یارى دین خدا و امام حق به عمل آورد.
۲٫قرآن منزلتى رفیع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآورى داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنى ایشان، از برترین پاداشهاى الهى در حق آنان یاد شده است. و در کوچکترین سوره قرآن یکى از بزرگترین عطایاى الهى به حضرت رسول صلى الله علیه و آله، وجود نازنین زهراى اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفى شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوى صلى الله علیه و آله و سلم به شمار آمده است.
همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوى و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاص هدایتى ایشان را در جامعه اسلامى تبیین مىنماید.
۳٫فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکى، در کانون اصلى مبارزه، با طعم سختىها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلوات الله علیه نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلى اللهعلیه و آله پاک مىشد و در خلوتهاى پیامبر، او بود که درد دلهاى پدر را به گوش جان مىشنید و با نثار محبتهاى خود او را غرق در سرور مىکرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مىگرفت و آرام بخش دلش مىگشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّ ابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمىتوانست بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیه و آله شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلىاللهعلیه و آله از زمین سر برآورده و با خون دلهاى فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتى مانند زهرا علیهاالسلام مىتوانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟
۴٫حضرت زهرا علیهاالسلام همسرى امیرمؤمنان علیهالسلام را بر عهده داشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهى از نوع پیوندهاى عادى زمینى نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلىاللهعلیه و آله این ازدواج یک « پیوند آسمانى» بود و اگر على علیهالسلام نبود، براى زهراى اطهر علیهاالسلام همسرى شایسته پیدا نمىشد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیهالسلام عمیقترین شناختها بود. آنچه را که دیگران فقط شعاعى از على علیهالسلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خیرخواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگىهاى فراوان على علیهالسلام و شهادتطلبىهاى او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پر جراحت على علیهالسلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخمهاى گذشته التیام نیافته، زخمهاى جدیدى بر همان جا مىنشیند؛ اما على علیهالسلام خم به ابرو نمىآورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.
۵٫حضرت زهرا علیهاالسلام در بیت نبوت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامى در کانون اصلى حوادث مهم سیاسى و اجتماعى قرار داشت و با تیزبینى و هوشیارى فوقالعاده خود، تمامى جریانات آشکار و پنهان را مىشناخت و از ویژگىهاى افراد مؤثر نیز آگاهى کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلىاللهعلیه و آله را دیده بود که براى تداوم صحیح حکومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابیر مختلفى مىاندیشید و زمینه سازىهاى لازم را براى امامت امیرمؤمنان علیهالسلام فراهم مىآورد و از سوى دیگر، شاهد نگرانىهاى رسول خدا صلىاللهعلیه و آله و یاران نزدیک وى از وجود جریانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابى به قدرت، مسیر حکومت اسلامى را تغییر دهند.
با وفات رسول خدا صلىاللهعلیه و آله نگرانىها جدىتر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیشترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر علیهاالسلام با آگاهى کامل از تدابیر رسول خدا صلىاللهعلیه و آله جهت امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و با شناختى که از شخصیت على علیهالسلام داشت، که یگانه فرد شایسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسى جامعه نوپاى اسلامى که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود مىدانست که از حق الهى امیرمؤمنان علیهالسلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیشترین حمله نیز به ایشان شد و خشنترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ایستاد.
۶٫همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلىاللهعلیه و آله شخصیت ممتازى چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیهالسلام نیز، شخصیت بىنظیرى همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایههاى خود را در دفاع از مولاى متقیان نثار کرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیهالسلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را براى ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اولین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنى کسى که در آن فضاى پر شبهه، و آکنده از فتنههاى گوناگون که در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظهاى در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کمترین تردیدى به خود راه ندهد. چنین انتظارى در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار مىرفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانى که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانى در راه ولایت و گذشتن از همه تعلقات براى پاسدارى از امامت، مهمترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندى زنده و گویا و در کمال اعتبار براى همه دلسوزان دین و امت است. سندى که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدمهاى استوار و پر صلابت بپیمایند.
چرا غدیر؟
با این که سخنان زیادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتى در حدیث غدیر هست که محور اصلى بحث گشته است؟
در جواب باید گفت: گر چه شیعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت امیرمؤمنان علیهالسلام و جانشینى ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانى دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگىها و امتیازاتى برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخصتر کرده است؛ از جمله:
الف- علاوه بر محدثان شیعه که همگى حدیث غدیر را نقل کردهاند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحت آن را تأیید نمودهاند؛ تا آنجا که اگر کسى در صحت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتى مسائل بدیهى اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
ب- گرچه رسول خدا صلىاللهعلیه و آله در فرصتهاى مختلف و موقعیتهاى متفاوت، بر امامت و جانشینى حضرت على علیهالسلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمى این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به این که این اعلام بعد از«حجه الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلىاللهعلیه و آله بودند و به طور طبیعى در انتظار معرفى جانشین ایشان به سر مىبردند؛ رسمیت بیشترى به روز غدیر داده بود.
ج- اجتماع عظیم مردم نیز در غدیر خم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلىاللهعلیه وآله را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهمترین خبر حج آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشتساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حج آن سال نیز آخرین حجى بود که مسلمانان به همراهى رسول خدا صلىاللهعلیه و آله برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حساسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار مىشود.
د- آماده کردن فضا براى اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایى در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلى الله علیه و آله این اجتماع را در محلى تشکیل داد که در آنجا راههاى مختلف از هم جدا مىشد. بنابراین به جمعى که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلى الله علیه و آله باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبرى فراهم کردند و رسول خدا صلىالله علیه و آله در اجتماع عظیم مردم به سخنرانى پرداخت.
مقدمه چینىهاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرفى امیرمؤمنان علیهالسلام و بلند کردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجیه و تأویلى بست و «غدیر خم» را در تاریخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.
ه- آیهاى که قبل از اعلام رسمى ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام نازل شد، بیانگر اهمیت فوق العاده غدیر بود و از سویى، بیانگر نگرانىهاى رسول خدا صلى الله علیه و آله در این زمینه هست:
«یا ایّها الرّسول بلغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس انّ الله لایهدى القوم الکافرین»۱؛ اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مىدارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمىکند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزى خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت على علیهالسلام را، مساوى با عدم تبلیغ رسالت الهى معرفى مىنماید و در مقابل نگرانىهایى که رسول خدا صلى الله علیه و آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مىشود.
اما آیهاى که بعد از اعلام ولایت على علیهالسلام در غدیر نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دلهاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطرى به آنان بخشید:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونى الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکمالاسلام دیناً»۲؛ امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .
و- فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنى بر بیعت با امیرمؤمنان علیهالسلام نیز حادثه مهمى بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیهالسلام دست بیعت دهند و اعلام وفادارى کنند. به همین منظور، خیمهاى فراهم شد و على علیهالسلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتى روش خاصى براى بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلى الله علیه و آله بیعت نمایند.
به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلى الله علیه و آله در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیدهاى بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطى بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصى که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیهالسلام برخاست و با استدلالهاى قوى و منطق متین، از حق الهى على علیهالسلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیر خم و کلمات صریح رسول خدا صلى الله علیه و آله در آن روز تاریخى، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتى که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیهالسلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمین بار، حجت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شیفتگان حق هموار گردد.
لازم به ذکر است که شیعیان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام نیز در طول تاریخ بیشترین تلاش را براى حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آوردهاند و در مباحثات علمى خود، پیوسته به آن احتجاج نمودهاند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلى الله علیه و آله مىدرخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً مىتواند مهمترین عامل «وحدت» بین تمام گروههاى مسلمان باشد.
امید است کلماتى که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم مىگردد، در روشنتر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. انشاءالله!
**هرکس را که من مولاى او باشم، على نیز مولاى اوست
ابوالخیر محمد جزرى شافعى (متوفّاى ۸۳۳ ق.) در کتاب أسنى المطالب فى مناقب سیّدنا علىّ بن ابىطالب با سند بسیار زیبایى، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل مىکند:
فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا علیهالسلام از عمههایش فاطمه، زینب و ام کلثوم، دختران امام موسى بن جعفر علیهالسلام نقل مىکند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیهالسلام از عمهاش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیهالسلام و او از عمهاش فاطمه دختر امام زین العابدین علیهالسلام نقل مىکند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیهالسلام از عمهشان امکلثوم دختر امیرمؤمنان علیهالسلام نقل مىکند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرم رسول خدا صلى الله علیه و آله خطاب به مردم فرمود:
«أنسیتم قول رسول الله صلى الله علیهوآله یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلىاللهعلیه و آله: أنت منى بمنزله هارون من موسى(۳)؛ آیا کلام رسول خدا صلى الله علیه و آله را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود:«هرکس را که من مولاى او باشم، پس على نیز مولاى اوست.»و کلام دیگر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله که فرمود: «یا على! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسى علیهالسلام مىباشد.»
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهمالسلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونهاى که پاسدارى از حریم ولایت با نقل مستمر حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمى شده بود و سعى و کوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى که رسول خدا صلىاللهعلیه و آله در غدیر خم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدى و قابل تأمل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدیت، میراثى بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسى بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربى دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استوارى غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهلبیت علیهمالسلام و خاندان پر برکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدتهاى طاقت فرساى خود این امانت را به نسلهاى بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهم دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهمالسلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقى بین دختران و پسران نمىگذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سیراب مىساختند و بار مسؤولیت حفظ امانتهاى الهى و یادگارهاى رسول خدا صلىاللهعلیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان مىگذاشتند و آنان نیز با شایستگى، این امانتها را به نسلهاى بعدى انتقال مىدادند. این حدیث، نمونهاى از احادیث «فاطمیات» است و نمونههاى فراوان دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستى خاندان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
**به خدا سوگند! ولایت و رهبرى براى على علیهالسلام است
پس از رحلت رسول مکرم اسلام صلىالله علیه و آله جمعى از مهاجران و انصار در سقیفه بنىساعده، گردهم آمدند تا فردى را از میان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانى که بین آنان به وقوع پیوست، در کتابهاى تاریخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنبى صلىالله علیه و آله آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدى که با رسول خدا صلىالله علیه و آله در روز «غدیر خم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیهالسلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
على علیهالسلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پى وصیت دیگر رسول خدا صلى الله علیه و آله، با شتاب فراوان به جمعآورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا مىخواندند، مىفرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلىالله علیه و آله و جمعآورى قرآن هستم.» اما نگرانىهاى هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعى مأموریت یافتند به هر قیمتى شده که على علیهالسلام را از منزل خارج و براى گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على علیهالسلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامه و السیاسه و دیگر مورخان، عمر دستور داد هیزم و آتشى فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر على علیهالسلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عدهاى به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول الله صلىاللهعلیه و آله، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلىاللهعلیهوآله و یادگارهاى ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش مىکشى؟ عمر که اعتراض عمومى را مشاهده کرد، گفت: به راستى گمان کردید که من چنین کارى را انجام مىدهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول الله صلىاللهعلیه و آله جنازه بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. والله لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، والله حسیب بیننا و بینکم فىالدّنیا و الآخره(۴)؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلىاللهعلیه و آله را بر روى دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانى که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبرى ما اهلبیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقى براى ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلىاللهعلیه و آله در روز غدیر خم آگاهى نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبرى را براى على علیهالسلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولى شما رشتههاى پیوند میان خود و پیامبر صلىاللهعلیهوآله را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داورى خواهد کرد.»
**غدیرخم را فراموش کردهاید!؟
در دوران غربت بعد از پیامبر اکرم صلىاللهعلیه و آله، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایى که مردم مىتوانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سیدالشهدا بود. از جمله کسانى که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او مىگوید:
پس از وفات رسول الله صلىاللهعلیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالى که به شدت منقلب بود و اشک مىریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برایم پیش آمده است که مىخواهم با شما در میان بگذارم .
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلىاللهعلیه و آله قبل از وفات خود، تصریحى بر امامت على علیهالسلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّى بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیر خم را فراموش کردهاید؟»
عرضه داشتم: روز غدیر را مىدانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسرارى که رسول خدا صلىاللهعلیه و آله با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
«اشهدالله تعالى لقد سمعته یقول: علىٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفه بعدى، و سبطاى و تسعه من صلب الحسین أئمّه أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامه؛ خدا را شاهد مىگیرم که شنیدم رسول خدا صلىالله علیه و آله فرمود: على بهترین کسى است که او را جانشین خود در میان شما قرار مىدهم. على امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانى پاک و نیک هستند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلاى تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»
پرسیدم: بانوى من! پس چرا على علیهالسلام سکوت کرد، و براى گرفتن حق خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«یا اباعمر لقد قال رسول الله صلىاللهعلیه و آله: مثل الامام مثل الکعبه اذ تؤتى ولا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما والله لو ترکوا الحقّ على أهله و اتبعوا عتره نبیّه لما اختلف فىالله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره الله و أخّروا من قدّمه الله، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا الله یقول:« و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَهُ»(۵)؟ بل سمعوا ولکنهم کما قال الله سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى فی الصُّدُورِ»(۶) هیهات بسطوا فى الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلىاللهعلیه و آله فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن مىروند، نه آن که کعبه به سراغ مردم بیاید.
سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مىکردند و از عترت رسول خدا صلىاللهعلیه وآله اطاعت مىنمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمىکردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلىاللهعلیه و آله معرفى فرمود، از على علیهالسلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینى به جانشینى دیگر به ارث مىرسید. اما کسى (ابوبکر) را مقدم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسى (على) را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعتها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزیدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل کردند، هلاکت و نابودى بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
«پروردگار تو هر چه بخواهد، مىآفریند و هر چه بخواهد، برمىگزیند، آنان (در برابر او) اختیارى ندارند.»
آرى شنیدند، همان گونه که قرآن فرمود:
«چشمهاى ظاهر نابینا نمىشود، بلکه دلهایى که در سینههاست، کور مىشود.»
افسوس که آنان آرزوها و هوسهاى خود را تحقق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه مىبرم از کمى یاران پس از فراوانى آنان.»(۷)
**آیا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدک» انتقامى بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایتهایش از حق امیرمؤمنان علیهالسلام گرفته مىشد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام و نگرانى هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگى در برابر قدرت حاکمه هزینههاى سنگینى دارد و از سوى دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلى هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالى و دنیوى است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها مىدانستند که خاندان رسول خدا صلىالله علیه و آله و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگى به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایدارى از اصالت آن است و اگر این واقعیت براى عامه مردم به اثبات برسد پایههاى لرزان حکومت جدید، سستتر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژهاى بودند که اذهان مردم را به سوى دیگرى هدایت کنند و مشکل اصلى حکومت با خاندان رسول خدا صلىالله علیه و آله را دعواى ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلىالله علیه و آله مشروعیتى براى کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبهاى که طنین سخنان رسول خدا صلىالله علیه و آله را در اذهان مردم به یاد مىآورد، گویى که پیامبر صلىالله علیه و آله بر بالاى منبر خطبه مىخواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانى را با مردم در میان گذاشت، و پردههاى تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبار گرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اول در برابر منطق قوى ایشان تسلیم شد و دستور باز گرداندن فدک را صادر نمود (گر چه با فاصله کمى مجدداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجه است؛ بعد از آن خطبه تاریخى جمعى به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبى بکر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو مىشنیدیم، به هیچ وجه کسى را بر على علیهالسلام ترجیح نمىدادیم!»
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیر خم اشاره کرده، فرمود:
«هل ترک أبى یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلىالله علیه و آله پس از حادثه غدیرخم، جایى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از این که حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
«یا سیّده النساء لو کان أبوالحسن تکلم فى هذا الأمر و ذکر للناس قبل أن یجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على علیهالسلام قبل از این که مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن مىگفت و روشنگرى مىنمود، ما از او روی گردان نمىشدیم، و با فرد دیگرى بیعت نمىکردیم!»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
«الیک عنى فما جعل الله لأحد بعد غدیرخم من حجّه ولاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیر خم براى هیچ کس عذر و بهانهاى قرار نداده است.»(۸)
سخن آخر
در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلىاللهعلیه و آله و موفقیت حزب سقیفه در دستیابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانى بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشمهاى خود رسول خدا صلىاللهعلیه و آله را مشاهده کرده بودند که دست على علیهالسلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوشهاى خود شنیده بودند که پیامبر صلىاللهعلیه و آله فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على علیهالسلام دست بیعت داده و جانشینى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را به وى تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانى هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبههاى در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.
در چنین شرایطى که مخاطبان، علم کافى داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانى براى طرح واقعیتهاى روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز براى اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، براى بهرهمندى آیندگان، ثمره دیگرى نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیهالسلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على علیهالسلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیارى از مخاطبان حضرت، غدیر خم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانى زیاد، بعضى از اصحاب نیز ادعاى فراموشى مىکردند!
با این توضیح، سرّ این که حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشارهاى به غدیر مىنمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کردهاید، و یا این که آیا جاى عذر و توجیهى بعد از غدیر باقى مانده است، روشن مىگردد.
البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمى بعد از رسول خدا صلىاللهعلیه و آله به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایام را نیز در بستر بیمارى به سر برد، اهتمام خاص ایشان به یادآورى جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن مىگردد!
پىنوشتها:
۱٫مائده / ۶۷٫
۲٫همان / ۳٫
۳٫الغدیر، ج ۱، ص ۹۷٫
۴٫الاحتجاج، طبرسى، ج ۱، ص ۲۰۲/ الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۳۰/ الامالى، شیخ مفید، مجلس ۶، ح ۹/ بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۲۰۴ و ۳۵۶/ نهج الحیاه، محمد دشتى، ص ۱۲۷ و ۱۲۸٫
۵٫قصص / ۶۸٫
۶٫حج / ۴۶٫
۷٫کفایهالاثر، ص ۱۹۸/ الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۱۲۳/ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳، نهج الحیاه، ص ۳۸ ـ ۴۰٫
۸٫دلائل الامامه، صص ۳۷ و ۳۸/ الخصال، ج ۱، ص ۱۷۳/ بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۱۲۴٫
منابع:
۱٫الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.
۲٫أسنى المطالب فى مناقب سیّدناعلىّ بن ابىطالب، ابوالخیر محمد الجزرى الشافعى، مکتبه الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
۳٫الامالى، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق.
۴٫الامامه والسیاسه، ابن قتیبه الدینورى، انتشارات الشریف الرضى، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.
۶٫الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.
۷٫دلائل الامامه، محمد بن جریر طبرى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۳ ق.
۸٫الصراط المستقیم، علامه زینالدین على بن یونس نباطى بیاضى، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اول ۱۳۸۴ ق.
۹٫الغدیر، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، چاپ سوم، ۱۳۸۷ ق.
۱۰٫کفایهالاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بیدار، قم، ۱۴۰۱ ق.
غدیر از اساسىترین برنامههاى پیامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجهالوداع آخرین رسالت خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود:
” یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین.”(مائده/۶۷)
اى پیامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرساندهاى؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه مىدارد. خداوند گروه کافران را هدایت نمىکند. (۱)
در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشین خود على بنابىطالب(ع) آیه اکمال دین: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» نازل (۲)و روز غدیر جشن ولایت و وصایت شد.
اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، که نگاهبان اسلام حقیقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به یاد ماندنى را مطرح کنند؛ زیرا در تابش آفتاب غدیراهداف والاى پیامبر جامه عمل پوشید و براى فتنهانگیزى کج اندیشان فرصت باقى نماند.
نگاهى گذرا به سیره فاطمه و امیرمؤمنان علیهماالسلام و دیگر امامان راستین شیعه ما را با اهمیت واقعه غدیر و نقش عظیم و سرنوشتساز آن هدایت و نیکبختى بشر آشنا مىسازد.
راویان، نویسندگان و مفسران اهل سنت و شیعه به واقعه غدیر و آیات نازل شده درآن توجه بسیار داشتهاند. برخى از علماى شیعه مانند علامه طبرسى روایات(۳) نزول آیه تبلیغ(۴)در سرزمین غدیر را مشهور دانستهاند. از اهل سنت ابوالقاسم عبیدالله بنعبدالله حسکانى، از دانشمندان اهل سنت، نیز همین را مطرح مىکند. او احادیث غدیر را در دوازده جزوه دسته بندى کرده، آن را «دعاء الهداه الى اداء حق الموالاه» نامیده است. (۵)
ابوالعباس احمد بنمحمد بنسعید مشهور به ابنعقده – مورد اعتماد مذاهب چهارگانه اهل سنت – دراین باره کتابى به نام «حدیث الولایه»(۶)تدوین کرده است.
علامه امینى نیز کتاب گرانسنگ «الغدیر» را، در یازده مجلد، به رشته نگارش درآورد. آنچه در مجموعه این آثار جلب توجه مىکند موضعگیرى آشکار ائمه اهل بیت علیهم السلام درباره این واقعه مهم است، موضعگیریهایى که ازاهمیت غدیر و نقش آن در سعادت بشر پرده برمىدارد. دراین مقاله به بررسى بخشى از این موضعگیریها مىپردازیم:
فاطمه زهرا سلام الله علیها برمزارحمزه سید الشهداء (احد)
روزى در احد بر مزار عموى پدرش «حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزادارى مىکرد. محمود بن لبید فرصت را غنیمت شمرده، پس ازعزادارى پرسید: اى دختر پیامبر خدا(ص)، آیا براى امامت و زعامت على بنابىطالب(ع) از سخنان پیامبرخدا(ص) دلیلى به یاد دارى؟
فاطمه فرمود:
و اعجبا انسیتم یوم غدیر خم؟… اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیکم و هو الامام و الخلیفه بعدى و سبطاى و تسعه من صلب الحسین، ائمه ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامه. (۷)
شفگتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کردهاید؟… خدا را گواه مىگیرم که خود شنیدم آن بزرگوار مىفرمود: على بهترین کسى است که او را در میان شما جانشین خود قرار مىدهم، على [علیه السلام] امام و خلیفه بعد از من است.
دو فرزندم حسن و حسین[علیهما السلام] و نه نفر از فرزندان حسین[ع] پیشوایان و امامانى پاک و نیکاند. اگر ازآنان اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.
على(ع) و استدلال به غدیر
الف) سلیم بنقیس هلالى مىگوید: در زمان خلافت عثمان، در مسجد النبى(ص) نشسته بودم؛ جمعى از مردم نیز در مسجد درحال گفتگو بودند. على بنابىطالب(ع) به پاخاست، سوابق خویش در خدمت به اسلام را برشمرد و همگى بر درستى گفتارش گواهى دادند حضرت درباره روزغدیرخم فرمود:
مردم درباره ولایت و وصایت از پیامبر خدا(ص) پرسیدند، درآن هنگام خداوند به پیامبرش فرمان داد تا خلیفه و جانشین بعد از خود را معرفى کند و توضیح دهد، همانطور که درباره نماز، روزه، زکات و حج جزئیات را بیان کرده است. آنگاه امام(ع) ادامه داد: «فنصبنی للناس علما بغدیر خم… فقال(ص): ایها الناس اتعلمون ان الله – عز و جل – مولاى و انا مولى المؤمنین و انا اولى بهم من انفسهم قالوا بلى یا رسول الله. قال(ص): قم یا على، فقمت. فقال: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه». (۸)
درغدیرخم پیامبرخدا(ص) مرا چنین معرفى کرد: اى مردم، آیا مىدانید که خداوند ولى و سرپرست من است و من ولى و سرپرست شما مؤمنان هستم؛ و من نسبت به جانهاى شما از خودتان سزاوارترم؟ همگى پاسخ دادند: چنین است اى پیامبر خدا. سپس فرمود: على به پاخیز. من برخاستم، آنگاه فرمود:
هر کس من ولى و سرپرست او هستم على بنابىطالب(ع) براو ولایت دارد؛ بار خدایا دوست بدار هرکه على را دوست دارد، و دشمن بدار هر که على را دشمن مىدارد…
ب) حدیث غدیر در معرکه صفین
على(ع) در یکى از روزها در جمع سپاه خود، که گروهى از مهاجرین و انصار(۹)نیز درآن به چشم مىخوردند از زبان پیامبر خدا(ص) فضایل خویش را برشمرد. آیات شریف «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه… (۱۰)» و «لم یتخذوا من دون الله ولا رسوله ولا المؤمنین ولیجه (۱۱)» را تلاوت کرد و فرمود: مردم پرسیدند یا رسول الله، آیا ولایت اختصاص به بعضى از مؤمنان دارد یا براى عموم است؟ درآن هنگام خداوند فرمان داد تا پیامبرش ولایت را همانند نماز، روزه، زکات و حج توضیح دهد و تبیین کند. درآن وقت پیامبر خدا(ص) درغدیرخم مرا ولى امر مردم قرار داد و چنین خطبه خواند: ان الله ارسلنى برساله… من کنت مولاه فعلى مولاه… (۱۲)
ج) خطبه غدیریه امیرمؤمنان(ع) در زمان حکومت
در دوره حاکمیت على بنابىطالب(ع) اتفاقا روز عید غدیر با جمعه مصادف شد. مسلمانان حضور چشمگیرى پیدا کردند و آن حضرت براى اقامه نماز جمعه و خواندن خطبههاى آن در برابر مردم قرار گرفت. حسین بنعلى(ع) مىگوید: پنج ساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، که پدرم خطبهها را آغاز کرد. او نخست به حمد و ثناى حضرت حق پرداخت، صفات ربوبىاش را برشمرد، حاکمیت مطلق را از آن وى دانست، نعمتهایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالى امروز دوعید بسیار بزرگ [جمعه وغدیر] را براى شما در یک زمان قرار داده است؛ دوعیدى که هر یک فلسفه وجودى دیگرى را تکامل مىبخشد و به وسیله هر یک هدایت در دیگرى اثر مىبخشد… سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگى خداوند پذیرفته نمىشود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد(ص) و دین و شریعت محمد(ص) پذیرفته نمىشود مگر با قبول ولایت امر کسى که خدا فرمان ولایتش را داده است؛ و همه این امور سامان نمىپذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت.
غدیر از نگاه مولى الموحدین(ع)
على(ع) سپس فرمود: خداوند در روز غدیر (۱۳)آنچه در باره منتخبین خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد، به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند و مجال را از کافران و منافقان بگیرد نگران گزند دشمنان نباشد. روزغدیر قدر و منزلت بسیار دارد، در آن روز گشایشهاى الهى فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است. امروز روز روشنگرى و اظهارعقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تکامل دین و روز وفاى به عهد است. غدیر روز شاهد (۱۴)[رسول الله(ص)] و مشهود [على بنابىطالب(ع)] است، روز در هم ریختن پیمانهاى زیر پرده کفر و نفاق است، روز آشکار شدن حقایق اصیل اسلام است، روز ذلت و خوارى شیطان است، روز استدلال و برهان است، روز جدا شدن صفوف کسانى است که آن را تکذیب مىکردند امروز بزرگترین روزى است که عدهاى از شما از آن اعراض کردید، روز هدایت و امتحان بندگان خداست، روز آشکار شدن کینههاى نهفته در دلها و سینههاست، روز عرضه نصوص [سخنان بدون ابهام پیامبر(ص)] بر افراد مؤمن و دلباخته [اهل الخصوص] است، غدیر روز شیث پیامبر(ع) است، روز ادریس و یوشع و شمعون و … منشور علوى(ع) در عید غدیرامیر مؤمنان(ع) در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمت خدا بر شما اى مسلمانان، بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ امروز [غدیر] را عید بگیرید: [و با انجام امور ذیل آن را بزرگ بشمارید].
الف) نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیکى و بخشش پیشه کنید. (۱۵)
ب) به برادران دینى خویش به قدر توان نیکى و بخشش کنید. (۱۷و۱۶)ج) خداى را در برابر نعمتهایى که به شما ارزانى داشته، شکرگزار باشید.
د) کنار یکدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر و گیراتر سازد.
ه) به یکدیگر نیکى کنید تا خداوند به شما الفت و مهربانى بیشتر عنایت کند.
و) نعمتهاى الهى را به یکدیگر تبریک و تهنیت گویید همان طور که خداوند [در این روز] با اعطاى اجر و ثوابى بیش از دیگر اعیاد به شما تهنیت مىگوید. بعد فرمود: کمکهاى مالى به دیگران درامروز (غدیر) به اموالتان برکت مىبخشد و برعمرتان مىافزاید: مهربانى به دیگران سبب رحمت و عنایات حق خواهد شد.
ز) با خوشرویى و شادمانى یکدیگر را درآغوش بگیرید.
ح) خداوند را برتوفیقات خویش سپاس گویید.
ط) از فقرا و ضعیفانى که چشم به کمک شما دارند دیدن کنید، به زیارتشان بروید و با آنان در خوراکشان همراه شوید.
بعد حضرت فرمود: یک درهم کمک به فقرا در روز عید غدیر با دویست هزار درهم برابر است، بلکه بیشتر خواهد بود.
ى) وقتى یکدیگر را ملاقات کردید مصافحه کنید، به هم تبریک بگویید و سلام کنید، که پیامبر خدا(ص) به من چنین فرمان داد. (۱۸)
غدیر خم در خطبه امام مجتبى(ع)
حسن بنعلى(ع) در برابر طاغوت شام و مردم کوفه خطبهاى خوانده، مردم را به بالاترین نعمت از دست رفته، که حاکمیت اهل بیت(ع) بود، توجه داد. شایستگى و لیاقت خویش و مشروعیت خلافتش را متذکر شد و داستان روز بیاد ماندنى غدیر را چنین بازگو کرد: «وقد سمعت هذه الامه جدی – صلى الله علیه و آله – یقول: ما ولت امه امرها رجلا و فیهم من هو اعلم منه الا لم یزل یذهب امرهم سفالا حتى یرجعوا الى ما ترکوه و سمعوه – صلى الله علیه و آله – یقول لابى: انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى. و قد راوه و سمعوه(ص) حین اخذ بید ابی بغدیر و قال لهم: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده ثم امرهم ان یبلغ الشاهد منهم الغائب ثم قال… (۱۹)»
مردم سخن جدم پیامبر(ص) را به یاد دارند که مىفرمود: هر گاه مردم کسى را به رهبرى خویش برگزینند در حالى که لایقتر و آگاهتر از آن فرد وجود داشته باشد، براى خویش تیره بختى خریدهاند مگر این که دوباره بدانچه رها کردند و به فراموشى سپردند بازگردند و آنچه را که از پیامبرشان درباره پدرم شنیدهاند دنبال کنند، رسول خدا مىفرمود: اى على تو بعد از من مانند هارون پس از موسى هستى، او جانشین برادرش موسى بوده تو نیز جانشین و خلیفه منى؛ تنها تفاوت [میان آنها و ما] این است که بعد از من پیامبرى و نبوت نخواهد بود. امام مجتبى(ع) سپس فرمود: این مردم پیامبر خود را دیدند و سخنانش را در«غدیر خم» شنیدند. درآن روز جدم رسول خدا(ص) دست پدرم(ع) را گرفت و در برابر آنان گفت: هر کس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او خواهد بود؛ خدایا، دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد… سپس جدم پیامبر(ص) دستور اکید داد که، حاضران مطالب غدیر را به غایبان برسانند.
امام حسین(ع) و حدیث غدیر در منا
یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام به زیارت بیت الله الحرام درمراسم پر شکوه، حج مشرف شد عبدالله بنعباس و عبدالله بن جعفراو را همراهى نمودند. آن سال عده زیادى از زنان و مردان بنىهاشم حضور داشتند. امام حسین(ع) درایام تشریق آنان را در سرزمین منا جمع نمود درآن اجتماع عظیم بیش از هفتصد نفراز مردان تابعین و دویست نفر از صحابه پیامبر خدا(ص) گرداگرد وجودش زیر خیمه حلقه زدند و منتظر سخنان امام خویش بودند، حضرت بپا خاست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
شما شاهد و ناظر تجاوزات معاویه جنایتکار نسبت به ما و شیعیان هستید و ازآنها اطلاع دارید، سخنان مرا گوش کنید و بنویسید [تا براى آیندگان بماند] و به دیگر شهرها و قبائل و افراد مؤمن و مورد اعتماد خود برسانید و آنان را دعوت به اداء حق ما (اهل بیت) کنید ترس آن دارم که وقتش بگذرد و حقوق ما مغلوب ستمگر گردد، گر چه خداوند بالاترین پشتیبان است. سپس فرمود: شما را به خدا سوگند: بیاد نمىآورید که پیامبر خدا(ص) روزغدیرخم پدرم على(ع) را وصى و امام بعد از خود قرار داد و حدیث ولایت را بر شما خواند و فرمود همگى باید این پیام را به دیگران برسانید پاسخ دادند: چرا ما بیاد داریم. (۲۰)
امام محمد باقرعلیه السلام وغدیر
فضیل بن یسار، بکیر بناعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابوالجارود همگى در محضر امام باقر(ع) بودند حضرت در باره ولایت على بنابىطالب(ع) و روز غدیر فرمودند:
خداوند پیامبرش را مامور به ولایت على [علیه السلام] کرد و این آیه شریفه را نازل کرد: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه»(۲۱)با نزول آیه فوق ولایت اولى الامر واجب گردید ولکن عدهاى نفهمیدند اولى الامر چه کسانى هستند؟ خداوند به محمد – صلى الله علیه و آله – دستور داد تا آن را توضیح دهد و همانند نماز و زکات و روزه و حج مصادیق خارجى آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فرا گرفت و ترسید عدهاى به واسطه آن از آیین اسلام برگردند و او را تکذیب کنند او به خدا پناه برد درآن هنگام آیه تبلیغ (یا ایها الرسول بلغ… (۲۲)) نازل گشت پیامبر خدا(ص) امر حق را اجرا نمود و در غدیر خم ایستاد و فرمان اجتماع مردم و زوار بیت الله الحرام را داد و درآنجا على بنابىطالب(ع) را ولى بعد از خود معرفى کرد و دستور داد آنانى که درآنجا (غدیر خم) بودند پیام خداوند (ولایت على(ع)) را به دیگر افراد برسانند.
امام صادق(ع) در مسجد غدیر
حسان جمال مىگوید: همراه امام صادق(ع) از مدینه به مکه مسافرت کردم. در نزدیکى میقات جحفه، چون به «مسجد غدیر» رسیدیم امام – علیه السلام – به جانب چپ مسجد نگریست و فرمود: این مکانى است که پیامبر خدا(ص)، در روزغدیر، على را جانشین خود معرفى کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلى، مولاه. آنگاه امام(ع) به جانب دیگر نگاه کرد، جایگاه خیمههاى دیگران را نشان داد و فرمود: سالم غلام ابوخذیفه و ابوعبیده جراح نیزدرآنجا بود؛ گروهى از مردم چون على(ع) را بر روى دست پیامبر دیدند با حسادت به وى نگریستند و به یکدیگر مىگفتند: به دو چشم او [پیامبر] نگاه کنید، چگونه همانند دیوانه به اطراف خویش مىنگرد و قرار ندارد. دراین هنگام جبرئیل نازل شد (۲۳)و این آیات را بر پیامبر خدا(ص) قرائت کرد:
«و ان یکادالذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین». (۲۴)
آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزى نمانده بود که تو را چشم بزنند؛ آنها مىگفتند: او واقعا دیوانه است، در حالى که قرآن جز بیدارى و آگاهى براى جهانیان نیست. (۲۵)
امام کاظم(ع) و مسجد غدیر
عبدالرحمان بنحجاج گفت: خدمت موسى بن جعفر(ع) رسیدم. در حالى که قصد سفر داشتم، از آن حضرت در باره مسجد غدیر خم پرسیدم.
امام – علیه السلام – فرمود: درآن مسجد نماز بخوانید که فضیلت و ثواب بسیار دارد، پدرم [به هر که عازم آن دیار بود] فرمان مىداد تا در مسجد غدیر نماز بگزارد. (۲۶)
امام رضاعلیه السلام وغدیر
الف) عرشیان و روزغدیر
احمد بنمحمد بنابى نصر بزنطى مىگوید: در منزل امام هشتم على بنموسىالرضا(ع) نشسته بودم، جمع بسیارى نیز در منزل حضرت گرد آمده بودند که گفتگو درباره روزغدیر آغاز شد؛ بعضى از افراد وجود روزغدیر را در صدر اسلام منکر شدند و بعضى آن را از شعائر اسلامى مىدانستند. در این هنگام، على بن موسىالرضا(ع) فرمود: پدرم از جدم «جعفر بنمحمد» چنین نقل مىکرد:
آسمانیان روزغدیر را بهتر از زمینیان مىشناسند، خداوند در بهشت برین ساختمان بزرگى را به خود اختصاص داده است؛ این ساختمان از آجرهاى نقره و طلا ساخته شده، درآن صد هزار گنبد از یاقوت سرخ و صد هزار گنبد از یاقوت سبز وجود دارد، خاک و گلهاى به کار گرفته شده دراین قصر از مشک و عنبر است، در آن چهار جوى (یا رودخانه) به چشم مىخورد که در هر یک از آنها خمر و آب زلال و شیر و عسل جریان دارد؛ دراطراف این جویبارها درختان انبوهى از میوههاى مختلف روییده، بر روى آنها پرندگانى پرواز مىکنند که بدنشان از لؤلؤ و پرهایشان از یاقوت است؛ آنها با پرواز خویش صداهاى دلنوازى ایجاد مىکنند.
روزغدیردراین قصر بزرگ باز مىشود؛ فرشتگان و اهل آسمانها تسبیح گویان به قصر داخل مىشوند؛ آن پرندگان به پرواز درآمده در جویبارها خود را مرطوب مىسازند و سپس به آن مشک و عنبر آغشته کرده، و عطرش را در فضاى ملکوتى قصر منتشر مىسازند؛ فرشتگان الهى به نام فاطمه زهرا(س) به یکدیگر هدیه مىدهند؛ چون پایان روزغدیر فرا مىرسد، به فرشتگان گفته مىشود به جایگاههاى خویش برگردید شما تا سال آینده، مثل چنین روزى، از اشتباه و لغزش در امان هستید و بدانید همه این موهبتها به خاطر عظمت پیامبر ما محمد و وصى او على بنابىطالب – علیهما السلام – است.
ب) برکات عید غدیر
سپس على بن موسىالرضا(ع) رو به احمد بن محمد ابىنصر کرد و فرمود:
اى فرزند ابونصر، هر جا که بودى روز غدیر سمت مرقد امیرمؤمنان – علیه السلام – بشتاب که:
۱ – خداوند گناهان شصت ساله هر مؤمن زیارت کننده او را مىآمرزد.
۲ – خدواند، به برکت روزغدیر دو برابر گروهى که در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر آزاد مىکند، از آتش جهنم مىرهاند.
۳ – پروردگار یک درهم انفاق به مستحق را هزار برابر پاداش خواهد داد.
سپس فرمود: روزغدیر به برادران دینى خود برترى و فضیلت ده و مردان و زنان با ایمان را خوشحال و مسرور نما. (۲۷)
پىنوشت ها:
۱- برابر نقل اسباب النزول واحدى نیشابورى، ص ۱۳۵ و تفسیر کبیر فخر رازى، ج ۱۲،ص ص۴۹ – ۵۰؛ شان نزول آیه، غدیر خم و معرفى على بنابىطالب(ع) بوده است.
۲- درالمنثور، سیوطى، ج ۲، ص۲۵۶/ تاریخ بغداد، خطیب نیشابورى، ج۶، ص ۲۹۰٫
دیدگاهتان را بنویسید